اولين سفر بعد از تولد
سلام بابايي جونم. هر روز برامون شيرينتر مي شي خانومي.نمي دوني كه همه هلاكتن.الان بيش از دو هفته شده كه اومديم تاجيكستان اقاجونو ببينيم.اين اولين سفر خارجيت البته بعد از تولدته.اينجا شب ها تو مسجد سفارت همه حلوا حلوات ميكنن،اما از وقتي عمه زهرا اومده نميذاره كسي بهت نزديك بشه... عزيزترينم ديشب اولين شب قدرت بود.ديشب خيلي دعاها واست كردم كه وقتي بزركتر شدي بهت ميكم.انشاالله كه هميشه سالم باشي. الان كه دارم برات مينويسم تو و ماماني اونقدر خسته شدين كه خوابين. قربانت بابا. ؛ )
نویسنده :
مامان و بابا
8:19